قسمت اینه توی آینه تو به جای من بشینی
من نگاهت بکنم تو حسرت منو ببینی
به درد و غم و ابتلا میروم دریغا که از کربلا میروم
اگرچه جدا گشتم از کوی یار. دل وجان من مانده در این دیار
بده در راه خدا، من به خدا محتاجم. من به بخشندگی آل عبا محتاجم
از قنوت سحر مادرتان جا ماندم. پسر حضرت زهرا به دعا محتاجم
مهربان کاش زهیری بغلم می کردی. من به آغوش پُر از مِهر شما محتاجم
فطرس نفس مرا گوشه ی چشمی کافی ست با پر و بال شکسته به شفا محتاجم
شوق پرواز بده روح زمین گیر مرا به جنون سر ایوان طلا محتاجم
دود این شهر مرا از نفس انداخته است. به هوای حرم کرببلا محتاجم
چه قدر گریه کنم تا نبری از یادم!؟ در سراشیبی قبرم به شما محتاجم
نشستن،بوییدن،در حرم ثاراله،یا حضرت عباس،چنان آرامشی به انسان می بخشد،که گویی گرسنه ای با نانی رسیده ،گویی تشنه ای به آبی گوارا...! وهرچه بر لحظات میگذرد،آرامش عمیقو عمیقتر میگردد... ادامه مطلب ...