گردونه

ای ساحل رسیدن،این موج خسته دریاب !

گردونه

ای ساحل رسیدن،این موج خسته دریاب !

نقش خیال

حیف از نقش خیالی که توهم شده است

فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است


زندگی عالی عالی ست،ولی دراین بین
حال من مثل درختی ست که هیزم شده است!

در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
تا نگویند که محتاج ترحم شده است

عشق، انگشتراعجاز سلیمان نبی ست
که دراین زندگی بی هیجان گم شده است 

در پی ام آمده ای،بیست و اندی سال است
زندگی!فکر کنم سوء تفاهم شده است!
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد