گردونه

ای ساحل رسیدن،این موج خسته دریاب !

گردونه

ای ساحل رسیدن،این موج خسته دریاب !

برداشت شما-پست ثابت


اگه ممکنه و دوست دارین اولین برداشتون رو از این عکس برام بنویسین،فک میکنم برداشت های متفاوتی از این عکس داشته باشیم
منتظرم

بهار دلکش

بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد

از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد

در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن

که جنگ و کین با من حزین روا نباشد

صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده می گفت

نازنینان را مه جبینان را وفا نباشد

اگر که با این دل حزین تو عهد بستی

عزیز من با رقیب من چرا نشستی؟

چرا دلم را عزیز من از کینه خستی؟

بیا در برم از وفا یک شب٬ ای مه نخشب

تازه کن عهدی که بر شکستی

)عارف قزوینی(

این غزل را

روی دنیــا ببند پنجـــره را، تا کمــی در هوای من باشی

چون قرارست بعد ازاین تنها، بانوی شعرهای من باشی

چند بیتی به یاد تــو غمگین...چند بیتی کنـــار تـــو لبخند...

عصرها عشق می زند به سرم، تلخ و شیرین چای من باشی

من بخوانم تو سر تکان بدهی، تو بخوانی دلم تکان بخورد

آخــرِ شعـــر ازخودم بروم، تو بمانـــی صدای من باشی

من پُرم از گناه و آدم و سیب، از تو و عاشقانه های نجیب

نیتت را درست کن این بار، جای شیطان خدای من باشی

با  چه  نامی  تو  را  صدا  بزنم!؟  آی  خاتون  با  شکـــوه  غزل!

"عشق" هر چند اسم کوچک توست، دوست دارم " شما "ی من باشی

کاش یک شب به جای زانــوی غم، شانه های تو بود در بغلم

در تب خواب ها و حسرت ها، کاش یک لحظه جای من باشی

شاید این بغض آخرم باشد، چشم های مرا ندیده بگیر

فکر دیوانه ای برای خودت، فکــر چتری برای من باشی

بیت آخر همیشه بارانی ست... هر دو باید به خانه برگردیم

این غزل را مرور کن هر شب، تا کمی در هوای من باشی...





نقش خیال

حیف از نقش خیالی که توهم شده است

فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است


زندگی عالی عالی ست،ولی دراین بین
حال من مثل درختی ست که هیزم شده است!

در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم
تا نگویند که محتاج ترحم شده است

عشق، انگشتراعجاز سلیمان نبی ست
که دراین زندگی بی هیجان گم شده است 

در پی ام آمده ای،بیست و اندی سال است
زندگی!فکر کنم سوء تفاهم شده است!

باز آهنگ جنون میزنی ای تار امشب
گویمت رازی و در پرده نگهدار امشب

آنچه از تار سر زلف کشیدم شب و روز
مو به مو جمله کنم پیش تو اظهار امشب !

راوی عشق

پاشایی ،جاودانه ایران زمین شد،یه پسر 30 ساله ایرانی،که تا آخر ایرانی بود !ایران موند،و خاک وطن خودشو لمس کرد،
امروز ایرانیان -تهران و شهرهای دیگر-ثابت کردن که فقط برای شخصیت های مذهبی تجمع نمیکنن،مجلس عزا نمیگیرن،ثابت کردن،نشون دادن که واسه ی راویان عشق،اونایی که دل دختر پسر این سرزمین رو شاد میکردن،یا حرف دلشون رو با ملودی میگفتن،ارزش قائلن،
برای این دست شخصیت ها،بگیم هنرمندان،جایگاه ویژه ای ساخته ان،و در هرکجا که باشد پا به پاشون میان،چه در کنسرت،چه در بهشت زهرا،!!!!!!
بعضیا اصلا به دنیا میان،تا یه اثر،یا یه بخشی از خواسته مردم رو تموم کنن و برن،میان تا بخشی از یه پازل باشن،گویی مسولیتی بر دوششان نهاده شده،به قول مرتضی پاشایی،بعضی از ریتم آهنگ ها و ملودی هامو انگاری از کائنات میگیرم،و این جملش همیشه به یادم بود،تا این که روز بخاکسپاریش اثر احساس بر آهنگ رو درک کردم، همیشه به این حسِ آهنگ در زمان ساخت عقیده داشته و دارم،حسی که در زمان ساخت داری ،چونان خون اندرون گوشت نفوذ میکنه،و آهنگ این حس رو در. زمان شنیدن،به مخاطب پس میدهد،آنچنان که آهنگ های پاشایی اینگونه بود،و توانست حس مرتضی رو سالهای سال در پس آهنگهاش نمایان کنه،و چه زیبا بود آهنگ جاده یک طرفه مرتضی !
آهنگ آمیخته باحس ،همیشه ماندگارست
وقتی یه خوب از بینمون میره،یاد خوبای گذشته می افتم،شماچطور؟؟
پاشایی،باشکوه اومد،باشکوه زندگی کرد،باشکوه در برابر بیماریش مقاومت کرد،باشکوه رفت،من و شما چگونه؟؟
به چشم دیدم که راوی عشق این سرزمین،اشکهای مردم رو درآورد،چه در بودش،چه در نبودش،من و شما چی؟؟؟

باید به یاد داشته باشیم که اگر خدای ناکرده عزیزی را از دست دادیم فغان و ناله ما کاری برای وی نمی کند به جای ناآرامی و بی تابی از فراغ ایشان باید بکوشیم برای شادی روحشان کاری انجام دهیم و فراموش نکنیم شب اول قبر شب هولناکی است گذشتگانمان را در این شب دریابیم باشد که ما را نیز در شبی که خواه ناخواه پیش رو داریم دریابند.
نماز لیله الدفن،بهترین عمل واسه از دست رفتگان ،اسیران خفته در خاک !
آن سفر کرده که صد غافله دل همره اوست،
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش ... 

آهنگ تو رفتی ،آخرین ترانه پاشایی بود،انگاری واسه خودش خونده 

شب غم آلود

هرشب ، درون دیده ، میشکنم جام خواب را

تا بنگرم ، زپشت  پرده ى شب ، آفتاب را

هر لحظه خیره خیره مانده نگاهم به راه تو

تا افکنى ، سحر ، زچهره ى زیبا نقاب را

همچون سپند ، روى شعله آتش نشسته ام

شبها ببین ، به دشت سینه ى من ، التهاب را

در آیه هاى ناب لاله ى خونین ، نوشته است

برجان عاشقان خسته ، دل چون کباب را

از جور و ظلم روزگار ، چه جانها ، به لب رسید

بنگر به سرنوشت تیره ، غم بى حساب را

آرى چو برق و باد ، میگذرد ، عمر و زندگى

هیچ اعتبار نیست ، زندگى پر شتاب را

با چشم تیز بین نگر، که نمانده است فرصتى

در روز گار سخت حادثه ، عمر حباب را

اى خار هاى سخت ، رفته به پا ، نیک بنگرید

پایان تلخ و پر توهّم ونقش سراب را

(محمود) ، قصه هاى غصه ، به پایان نمیرسد

ساقى بیار ، در شب پرغم ، شراب را

م.انصاری

عطر ضریحت



باز هم دل در هوای دیدنت غمگین شده
یاد آن عطر ضریحت بر دلم شیرین شده

قتلگه در چشم من دائم تداعی می شود
دیدن قبرت دگر یک خواهش دیرین شده

منصوره شریف زاده



دریا

دریا، همه عمر، خوابش آشفته‌ست


گاهی اوقات

گاهی اوقات باید خیانت کرد تا ارزش صداقت برای کسی که تفاوت میان این دو را درک نمی کند،
مشخص شود!
گاهی نباید بخشید کسی که بارها او را بخشیدی و نفهمید ، تا این بار درآرزوی بخشش تو باشد !
گاهی نباید صبرکرد باید رها کرد و رفت تا بدانند که اگر ماندی . . . رفتن را بلد بوده ای !
گاهی بر سر کارهایی که انجام می دهی باید منت گذاشت تا آنرا کم اهمیت ندانند !
گاهی باید بد بود برای کسی که فرق خوب بودنت را نمی داند !
و
گاهی باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد !

" آدمها همیشه نمی مانند یکجا.....در را باز می کنند و برای همیشه می روند!!! "

فاصله !


از این فاصله ی دورم،تو رو میشه تماشا کرد

میشه این خستگیهارو،به امید تو‌ حاشا کرد

دانلود 


از برای توست


گفتی شتاب رفتن من از برای توست
آهسته تر برو که دلم زیر پای توست

با قهر میگریزی و گویا که غافلی
سرگشته سایه ای همه جا در قفای توست

سر در هوای مهر تو رفت و هنوز هم
در این سری که از کف ما شد هوای توست

خوش میروی بخشم و به ما رو نمیکنی
این دیده از قفا به امید وفای توست

ایدل، نگفتمت مرو از راه عاشقی؟
رفتی؟ بسوز کاینهمه آتشش سزای توست

مارا مگو حکایت شادی که تا به حشر
ماییم و سینه ای که در آن ماجرای توست

بیگانه ام ز عالم و بیگانه ای ز ما
بیچاره آنکسی که دلش آشنای توست

بگذشت و گفت: این به قفس اوفتاده کیست؟
گفتم که: این پرنده ی محزون "همای" توست

هما گرامی