دل من جاده بی پایانیست
که چونان جنگل پر بارانیست
شب و روز زیر لگد ها خفته
و کنون هر نفسش حیرانیست
شب و من تکیه به آغوش خیال
رو نهیم تا برسیم سوی محال
دم به دم هلهله ای می شنویم
ولی افسوس نماندست مجال
همه رفتندو شدم تنهایی
گه بگویند چقدر شیدایی!
همگان از بر من می گذرند
به جز این شب که شده رویایی
امروز صبح شبکه اول ایران از کاشان و کویر ایران برنامه پخش میکرد
وسطای برنامه این جمله رو بکار برد چقده قشنگ بود این قسم:
قسم به نمک که افطار شاه مردان بود
تمرین تعهد میکنم. بی حد جذاب! توی خیالم باید ایجاد کرده ام که به کسی متعهدم. یک فرد خیالی و بی تصویر. و اینگونه هیچ غلط اضافه ای نمیکنم. اعمال ناخودآگاهانه هم دارند تربیت میشوند که بیخودی لوس و عشوه ناک نشوند. یا مثل چندی له له نمیزنم که کسی دوستم داشته باشد. بی حد غیرجذاب است ولی از بُعد دیگر عکس میشود. و این فرد خیالی را امیدوارم ارتقا دهم و ته ش برسد به کسی که باید. که در فرد نگنجد اصلن. و من آنم آرزوست.
چشم شب روشن اگرماهش تویی،
خوش بحال اوکه همراهش تویی
،لذت دلدادگی افزونتراست
،هرکه روزوشب هواخواهش تویی!