گردونه

ای ساحل رسیدن،این موج خسته دریاب !

گردونه

ای ساحل رسیدن،این موج خسته دریاب !

شب غم آلود

هرشب ، درون دیده ، میشکنم جام خواب را

تا بنگرم ، زپشت  پرده ى شب ، آفتاب را

هر لحظه خیره خیره مانده نگاهم به راه تو

تا افکنى ، سحر ، زچهره ى زیبا نقاب را

همچون سپند ، روى شعله آتش نشسته ام

شبها ببین ، به دشت سینه ى من ، التهاب را

در آیه هاى ناب لاله ى خونین ، نوشته است

برجان عاشقان خسته ، دل چون کباب را

از جور و ظلم روزگار ، چه جانها ، به لب رسید

بنگر به سرنوشت تیره ، غم بى حساب را

آرى چو برق و باد ، میگذرد ، عمر و زندگى

هیچ اعتبار نیست ، زندگى پر شتاب را

با چشم تیز بین نگر، که نمانده است فرصتى

در روز گار سخت حادثه ، عمر حباب را

اى خار هاى سخت ، رفته به پا ، نیک بنگرید

پایان تلخ و پر توهّم ونقش سراب را

(محمود) ، قصه هاى غصه ، به پایان نمیرسد

ساقى بیار ، در شب پرغم ، شراب را

م.انصاری

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد